مرگ...
مرگ...
چه جشنِ باشکوهیستْ میانِ ستارهها...
انگار به نا شُکریِ زمین...
تورا به آسمانْ بُرده استْ خدا...
درد داشتی...
اما هنوز میخندیدی....
بعد از تو ....
هیچ کداممان مثل قبل نیستیم...
زود بود که از پیشمان بروی...
اما خدا 17 سال هم نتوانست دوری ات را تحمل کند...
پسر خاله ی عزیزم...
روحت شاد...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |